ازشهرنو بدون تو من بار می کنم
کاری ست کار عشق که تکرار می کنم
من کوچه گرد.. شب زده..دلتنگ..دربه در..
هرچند تازه آمده ام... ، بار می کنم
دور ازشما وخانه به دوشی بعید نیست
کارِ غریب هست که بسیارمی کنم:
باری،نفس بدون تو یک حرف کهنه است
این حرف را برای تو تکرار می کنم
اهل زمانه گرچه دلم راشکسته اند
این هم زبیدلی ست که انکار می کنم
انکار می کنم که«محبت گناه نیست»
وقتی برای عشق تو«هرکار» می کنم!...
حرفی بزن که روزه ی سرد سکوت را
بابوسه های گرم تو افطار می کنم
لب های کوچک تو درشتی نمی کنند
من هم به کوچکیّ ِ خود اقرارمی کنم
1380